loading...
شن های فراموش شده
mohammad بازدید : 6 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (0)

 

اگر کاریکاتوریست بودم ،‌ فریاد می کشیدم.
::
در امواج نگاهش این کشتی دلم بود که غرق شد.
::
سمت راستم نشسته بود ، نمی توانست چپ چپ نگاهم کند.
::
ماهی چشمم در اشکهایم شنا میکند.
::
تنها کشیدنی که اعتیاد نمی آورد ، نفس است.
::
ولخرجی های زیاد ، دخلم را درآورد.
::
هنگام وزیدن باد های شدید ، چراغ های خاموش هستند که هراسی ندارند.
::
ستاره شناسان معمولا آدمهای سر به هوایی هستند.
::
گوسفند بیچاره از شدت گرسنگی صبر کرد شاید زیر پایش علف سبز شود.
::
قرص ماه در داروخانه پشت دخل نشسته بود.
::
خبرهای داغ تو زمستون میچسبه.
::
مرگ ، آخر خط نیست ؛ آغاز بی خطی است.
::
بین گچ و تخته سیاه ، مسئله تبعیض نژادی حل شده.
::
چه امتحان سختیست خیابان ، همه در آن رد میشوند.
::
عاشق خربزه ام زیرا مثل هندوانه تخمه هایش را در سلول انفرادی حبس نمی کند.
::
مرگ به رسم یادبود با زندگی عکس گرفت !
::
دیروز رفته که فردا بیاید ، حالا کجاست ؟
::
در مواقع بیکاری مشغول قتل عام ایام هستم.
::
از وقتی شنیدم زندگی چشم به هم زدنی است ، دیگر پلک نمی زنم.
::
بلبلی که تارهای صوتی اش را از دست داده بود ، انگشت پایش را داخل دهانش کرده بود و سوت بلبلی می زد.
::
سطل زباله در اثر مسمومیت درگذشت.
::
کسی نمی‌تواند دست به “دامن” مردان شود.
::
مرگ ، یک پای زندگی است.
::
نقاش با عصبانیت رو به مدادش کرد و گفت : هرچی “میکشم” از دست توئه.
::
من دست به دامان تو بودم ولی تو دست به سرم کردی.
::
گفتنی ها را باید گفت چون بیات می شود و از دهن می افتد.
::
آدمهای یک دنده سرعتشان کم است !
::
بیل بیاورید ؛ می خواهم دل بکنم.
::
بالاخره گل مصنوعی نفهمید که بهار به چه درد می خورد.
::
هشت به هفت گفت : من روی پاهای خودم ایستاده ام اما تو خیلی سر به هوایی.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 9
  • بازدید کلی : 308
  • کدهای اختصاصی